بسم الله الرحمن الرحیم

 

انصافا خوب خدایی داریم

 

یعنی من در دنیا از هر فردی بدم بیاد

فکر نمی کنم که از خدا بدم بیاد.

ان شاءالله که این طور باشه

 

یک بار داشتم با خودم فکر می کردم که 

خدا چقدر ماه هست

 

ما آدما گاهی حتی دوست نداریم به حرفای یک نفر گوش بدیم

ولی خدا می شینه کاملا "صبورانه" 

به حرفای همه گوش میده

 

چون بزرگ هست

چون علیم هست

چون بصیر هست

چون حکیم هست

چون صبور هست و

 

هیچ وقت هیچ وقت "بد قضاوت" نمی کنه

هیچ وقت هیچ وقت یک طرفه سراغ قاضی نمیره

هیچ وقت هیچ وقت مظنون نمیشه چون همیشه "عین واقعیت" رو می بینه.

 

هیچ وقت هیچ وقت

حتی برای بررسی صداقت فرد

برای اون فرد "به پا" نمی گذاره یا نمیگه شما اول "برادری ات" رو ثابت کن

 

می گه ها

می گه آیا فکر کردین که

فقط گذشته ها رو آزمایش می کنم.

 

نه شما رو هم آزمایش می کنم.

 

پس گویا خدا هم آزمایش می کنه

خخخ الان به این نتیجه رسیدم :)

 

الان می فهمم معنی "آزمایش صداقت" و "برادری" چی هست :)

گویا ماها باید برادری و صداقت مون رو

برای خدا ثابت کنیم

 

جالب بود.

 

بگذریم داشتیم از صفات خدا می گفتیم.

 

من یکی اگر یک روزی

خدا بخواد چیزایی که بهم داده رو

به روم بیاره و بگه من اینا رو بهت دادم

خوب استفاده نکردی! باید می دادم به یکی که لیاقت اش رو داشت

 

به این چیزا

نیاز واقعی داشت

جلوی خدا آب می شم 

 

اگر خدا بهم بگه ببین!

این بنده ام نیت اش "خیر" بود

این بنده ام می خواست کمکت کنه

ولی تو با نگاه نادرست ات "دلش رو شکستی، آبروش رو بردی، رنجوندی اش"

 

اگر خدا بهم بگه ببین!

طرف بخشیدت

طرف کرم داشت

ولی تو همچنان کینه ورزی داشتی!

 

اومد جبران کنه

ولی تو جبران اش رو پس زدی

 

بازم آب می شم.

 

یعنی بدجوری آب می شم

همون بحث گذاشتن سر به بیابون هست

 

به نظرم بزرگترین انتقامی که یک فرد

می تونه از یک فرد بگیره

 

این هست که طرف بدی کنه

اون با خوبی جواب بده

 

حالا چرا می گم "انتقام"

نمی دونم

شاید ادبیات ام ادبیات جنگ :)

 

گاهی وقتا نمی دونم چرا

ولی اخباری به مملکت درون مون می رسه

خخخ دور از جون سگ ها که زودتر زله رو می فهمند

 

یا مثل حضرت یعقوب علیه السلام

که "ریح یوسف" رو 

حس می کنه

 

ولی در دنیای واقعی نباید مصداق گزینی کنم

ولی می کنم

و همیشه خانواده گرامی می گن

تو مسلمونی! تو چرا این حرفا رو می زنی!

 

می گن دیگه

می گن "غیبت" می گن "تهمت"

گاهی وقت ها هم راست می گن راست راست

 

ولی بحث همون "حس" هست

"حسی" که گاهی

بعضی وقتا آرزو می کنم که نباشه

یعنی اگر این جوری می خواد باشه بهتر هست که نباشه :)

 

بگذریم

داشتم صفات خدا رو می گفتم

 

همین دیگه

خدا کلا خیلی خیلی خیلی بزرگه

امروز به مادر گرامی می گم

 

ببین مادر گرامی من اصلا خدا رو دوست ندارم

می گه کافر شدی!

می گه خدا ناراحت میشه

می گم خدای من این قدر بی جنبه نیست.

 

یعنی کلا خدا خیلی باجنبه هست

همه جوره بامرام هست

 

فقط من دوست داشتم "انسان" بود

چشم در چشم

باهاش حرف می زدم

یعنی اگر انسان بود و محدود بود و

 

مگه می ذاشتم جایی بره؟!

 

تاریخ رو گاهی خیلی ورق می زنم

می گم برای ما آدمایی که نمی تونیم امام بشیم

ای کاش حداقل می تونستیم حضرت فضه بشیم.

انصافا چه فردی در عالم

می تونه خوش بخت تر از حضرت فضه باشه؟

 

چه فردی؟!

 

اصلا فکر می کنم دنیای آدمای مؤمن و معنوی

با دنیای ما ها خیلی فرق می کنه

با محاسبات ماها خیلی فرق می کنه

و اگر من یک روزی، یک آدم مؤمنی رو ببینیم و اون رو برنجونم

 

احساس می کنم اون روز

مسلما 

روز پایان عمرم هست

مگر اینکه به برکت دعای همون مؤمن بتونم باز قد صاف کنم

 

خلاصه نمره، پایان نامه و .

هیچ کدوم شون نایاب نیستند

ولی یافتن این جور انسان هایی که

انسان هایی که مؤمن باشند، خیلی خیلی نایاب هست.

 

اگر یک روزی

این جور آدمایی رو بخوان ازمون بگیرن

من مطمئنا اون روز می ریزم در خیابون و نمی ذارم .

 

این مدت واقعا می فهمم "کربلا" چقدر این قدر سخت بوده

چرا همه دوست داشتن با امام شون شهید شن

چرا نمی خواستن بمونن

 

بمونن برای چی؟

مگه دیگه چیزی در دنیا

باقی می مونه که آدم بخواد به خاطرش بمونه؟!

 

فکر نمی کنم .

 

بگذریم

 

یاحق


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها